مراسم زار درمانی
مراسم بـازی زار که به زبان محلی "گـازی زار" گفته می شود، در واقع همان مراسم جن گیری است که در برخی مذاهب و ادیان هنوز هم به شیوه های مختلف انجام می شود، به ویژه در دین یهود و مسیحیت به صراحت درباره ی مراسم جن گیری صحبت شده و حتی در مورد روش و چگونگی انجام آن توسط بزرگان این ادیان راهنمایی ها و اصولی ارائه شده است و حتی برخی از پیروان این ادیان اختصاصاً برای این کار تربیت می شوند. در انجیل آمده است : "آنان (جنیان ) با تو می جنگند، ولی بر تو پیروز نمی شوند".(انجیل مقدس ، آیه ۱9) البته ما بعنوان پیروان آیین مقدس اسلام منکر وجود مخلوقاتی به نام جن نیستیم، کما اینکه در کتاب مقدس ما سوره ای وجود دارد به نام جن و در دیگر سوره ها نیز به تناسب موضوع به وجود این مخلوقات اشاره شده است. مانند آیات زیر؛
- "و حُشِرَ لِسُلَیمنَ جُنُودُهُ مِن الجِنِّ و الإنسِ و الطَّیرِ فَهُم یُوزَعُونَ": برای خدا شریکانی از جن قرار دادند و حال آنکه جن را خدا آفریده است. (سوره انعام آیه17)
- "قُل لّئِـنِ اجتَمَعَتِ الإِنسُ وَ الجِنُّ عَلی أَن یأتوا بِمِثلِ هذا القُرآنِ لایأتونَ بِمِثلهِ و لو کانَ بعضُهُم لِبَعضٍ ظَهیراً ": بگو از جن و انسان گرد آیند تا همانند این قرآن را بیاورند نمیتوانند هر چند که یکدیگر را یاری دهند. (سوره اسراء آیه 88)
- "وَ تمَّت کَلِمَه ربِّکَ لأملأنَّ جهنَّمَ مِنَ الجنّـه و النّـاس أجمَعینَ": سخن پروردگارت بر تو مقرر شد که جهنم را از جن و انس انباشته میکنیم. (سوره هود آیه119)
آنچه موجب تفاوت دیدگاه ما با دیگر ادیان در باب موضوع جن شده، نوع برخورد با این مخلوقات و نحوه رویارویی با آنهاست که در محدوده ی بحث ما نمیگنجد. هدف نویسنده صرفاً مطرح نمودن یکی از مراسم قدیمی ساکنان جزیره قشم تحت عنوان گازی زار یا بابازار است.
شاید بتوان ریشه ی این مراسم در جزیره قشم را به طایفه ی زارگیریه که در بندرعباس و حوالی آن ساکن بوده اند، نسبت داد.
در گذشته میان برخی بومیان جزیره قشم این باور وجود داشت که برخی از جنیان شرور با نفوذ در کالبد آدمیان، آنها را به تسخیر خود درآورده و با قدرتی که دارند، فرزندان آدم را در راستای دستیابی به مقاصد خود که عموماً انجام شرارت و اعمال و رفتار نادرست است، هدایت می کنند. فردی که به تسخیر جنیان در می آید، با بروز حالاتی مانند غش، تشنج، اختلالات روانی و رفتاری و . . . همگان را از وجود موجودی پلید در درون خود آگاه می سازد. اگرچه امروزه به لطف پیشرفت علوم پزشکی ریشه و دلیل این قبیل رفتار بخوبی معلوم شده و راه های درمان آن کاملاً شناخته شده است، لیکن در زمان رواج این مراسم خبری از روش ها و معالجات پزشکی نبوده و برخی افراد بدلیل ناآگاهی و جهالت دست به دامان خرافات و روش هایی غیرمعمول می شدند تا از رهگذر این سنت ها و باورهای خرافی عزیزان خود را از دام شیاطین برهانند.مردم محلی معتقد بودند فرد جن زده (فردی که به تسخیر جن درآمده) فردی است که باد دارد، این فرد با بروز حالتها و رفتارهای غیرمتعارف (مانند غش، تشنج، کارهای غیرمعمول و . . . ) موجب بروز مشکلاتی در زندگی خود و اطرافیان شده و با توجه به خطرناک بودن حضور او در میان سایر مردم، لازم است تا جهت رهاکردن او از دام جنیان، با اجرای مراسم گازی زار او را یاری نمود. از این مراسم گاه با عنوان بابازار هم یاد می شود. شروع مراسم با تأیید جن زده بودن فرد آغاز می شود. گرداننده اصلی این مراسم مردی است به نام بابازار که در زمینه اجرای این مراسم صاحب نظر است، نفر بعدی زنی است که از او با نام مامازار یاد می شود. طبل ها نواخته می شوند و همزمان با آن بابازار و مامازار شروع به خواندن سرودها و نواهایی با زبانی خاص می کنند. با اوج گرفتن موسیقی فرد جن زده شروع به انجام حرکات و رفتارهای غیر عادی می کند که به باور محلیان ناشی از موسیقی و نوای بابازار است. مراسم تا جایی ادامه می یابد که بابازار تشخیص دهد که موجود شرور از کالبد قربانی خارج شده است.
شاید چندان گزافه نباشد ادعای وجود برخی شباهت ها میان مراسم گازی زار با مراسم بومیان آفریقا در برخی قبایل قدیمی آن. برخی بومیان آفریقایی مراسمی دارند که اساسی ترین موسقی آن طبل های مخصوصی است که گویی برای این مراسم ساخته شده، سوزاندن نوعی چوب به همراه نوشیدن یا استعمال موادی که موجب نوعی از خودبیخودی در افراد می شود، در کنار آواها و سرودهایی که گویی به زبانی ناشناس ادا می شود، موجب ایجاد نوعی فضای توهم زا توأم با ترس می شود و این حس را در میان افراد ایجاد می کند که نیروهایی ماورایی و غیرانسانی در میان آنان حضور دارند. شاید این قبیل مراسم راهی باشد برای به کرنش درآوردن زودباوران و ساده دلان در برابر افراد فرصت طلب و منفعت جو، شاید در پس این مراسم نوعی حقیقت توأم با اغراق نهان است، شاید . . . هرچه هست مطالعه و تحقیق در این باب همچنان ادامه دارد.
تا این قسمتِ مطلب، مشاهدات و دانسته های محلی را نقل قول نمودیم. در ادامه ی توضیحِ این مراسم، بد نیست توجه شما را به بخشی از کتاب "دنیای مرموز جن" نوشته ستار پورابراهیم گلرودباری جلب نمایم.
زارگیریه، طایفه ای از شیعه می باشند که در بندرعباس و اطراف آن سکنی دارند و در اصل آفریقایی و از سواحل آنجا آمده اند و هنوز عده ای از آنان به زبان "سواحلی" صحبت می کنند و کارهای ایشان مانند نوعی جادوگری است. این طایفه، شیخِ خود را "بابا" می خوانند. وی با چند تن از کسان خود ارواح خبیثه را از تن شخص مجنون با زار گرفتن خارج می کند. زارگیران جمع می شوند و با نواختن دُهُلی به نام لایبا و زدن خیزران بر بدن شخص جن زده، شیطان، جن یا روح خبیث را از تن او بیرون می آورند. در هنگام ادای این مراسم، شخص بابا از خود بیخود می شود و در ضمن این کارها گیاهان خاصی را در کنار شخص جن زده دود می کنند تا بوی آن به مشامِ وی برسد. ممکن است کسی که زار در تن او جای گرفته توسّط آن روح به وی وحی شود و به غیبگویی بپردازد. گاهی زنی جادوگر متصدی بیرون آوردن زار از تنِ بیمار می شود. دربارهی این طایفه کتابی بنام "اهل هوی" به زبان فارسی نوشته شده است.(فرهنگ فرق اسلامی؛ دکتر محمدجواد مشکور؛ص209) از دیرباز بیماران روحی و روانی خاصی را به جن ارتباط می دادند و اعتقاد بر آن بود که بیمار، جن زده شده است. بیشتر این بیماران حرکات غیرارادی با لرزش و تشنج های شدید و با کف کردن دهان مشخص می شدند و معالجان آنان معمولاً مردان روحانی ای بودند که با روش هایی از جمله تماس فلزات با بدن بیمار و خواندن آیات و نیز انجام حرکات خاص، جن را از بیمار دور می کردند. جالب اینجاست که اکثر بیماران با انجام همین اعمال، سلامت و بهبودی بدست می آوردند!اکنون با پیشرفت علم و معلوم شدن جایگاه منطق، علم چه توضیحی برای درمان این بیماران دارد؟ نفوذ جن یا موجودات ناشناختهی دیگر چگونه می باشد؟ چگونه موجودات می توانند بیماری ایجاد کنند و چرا تماس فلزات با بدن بیمار، نقش اساسی و مهمی دارد؟ خواندن آیات چه نقشی دارد و سرانجام اسرار بیماران جن زده چیست؟ چرا می گویند اگر بسم الله بگویی جن فرار می کند؟! چرا سنجاق به سینهی کودکان برای فرار جن می زنند؟ چرا می گویند کسی که با آهن تماس داشته باشد، جن به او صدمه نمی زند؟! بقول حکیم سنایی: "از طریق خاصیّت بگریزد از آهن پری" و به همین دلیل می گویند جن ها در روستاهایی که آهن نمی باشد، زندگی می کنند؟! علم متافیزیک پرده از اسرار این امور بر می دارد و انتقال انرژی از هر انسان به انسان دیگر و یا حیوانات و یا گیاهان و حتّی از سیارات و ستارگان و موجودات ناشناختهی دیگر از جمله جن را در وضعیت روحی بیماران مؤثر می داند. همچنانکه انرژی منفی از جن به انسان ساطع شود و نقشی در تشنج و ایجاد لرز نماید، از فلز به عنوان یک هادی می توان استفاده کرد و انرژی متمرکز شده در بیمار را به زمین تخلیه کرد و بیمار را از این انرژی مزاحم راحت کرد، به تمامی براساس انتقال انرژی های مزاحم از موجودات ناشناخته و شناخته و در میان آنها متمرکز بر تخلیهی این انرژی مزاحم می باشد. انسانی که غش می کند و او را جن زده می نامند، اطرافش را با یک وسیلهی فلزی که معمولاً چاقو است، خط می کشند و معتقدند که این عمل، موجب فرار جن می شود. این عمل از نظرگاه علمی کاملاً صحیح و خنثی کنندهی امواج الکترومانیه تیک وارده در مغز است. حال در عصر جدید همان اعمال روحانیون را در درمان بیمار می توان انجام داد با دلایل منطقی و علمی تر و با اثبات این انرژی و نقش آن در حالات روحی و روانی می توان به جرأت بیان داشت: تمام بیماران با اعمال جراحی و دارو و درمان خوب نمی شوند و نقش آیات و دعاها می تواند در خنثی سازی امواج انرژی مزاحم بی نهایت مؤثر واقع شود.(دنیای دوم، هیپنوتیزم،صص302و301)
نحوه برگزارى ان مراسم
این مراسم بیشتر در جزیرهٔ قشم(روستاى سلخ) و بندر لنگه، معمولاً در شبهاى چهارشنبه انجام مىشود. باباى زار عدهاى را مأمور مىکند چوب خیزران به دست گیرند و دور آبادى و خانهها بگردند و با این علامت، زارىها آگاه مىشوند که مراسم برگزار خواهد شد. زنان و مردان لباسهاى خود را مىپوشند، موهاى خود را شانه زده، عطر مخصوص بر صورت و تن خود مىپاشند و براى رقص و بازى زار آماده مىشوند. ابتدا دواى مخصوصى که معجونى است از کُندُرَک، ریحان، گَشته (چوبى است از بمبئى مىآورند)، زعفران، هل، جوز و زبان جوجه (گیاهى است که در کوه مىروید) تهیه مىنمایند. باباى زار، شخص مبتلا را به مدت هفت روز در حجاب و دور از چشم دیگران نگاه مىدارد. در این مدت بیمار نباید زن و سنگ و مرغ ببیند و به طورکلى چشم هیچ زنى، چه محرم چه نامحرم، نباید بر وى بیفتد و اگر بیمار زن باشد، برعکس. فقط بابا یا ماماى زار مواظب وى است. در تمام مدت حجاب، معجون تهیه شده را بر تن بیمار مىمالند و مقداى هم به وى مىخورانند و عدهاى هم که معمولاً زنان و مردان سیاه و خوشصدا هستند، با دهلهاى کوچک و بزرگ خود به پایکوبى مىپردازند. قبل از شروع مجلس، سفرهٔ مفصلى پهن مىشود و در آن چیزهایى از قبیل انواع غذاها تا گیاهان معطر، ریاحین جنوب، میوهٔ کُنار، خرما، گوشت و خونى که براى درمان بیمار لازم است چیده مىشود. خون سر سفره، خون قربانى است. تا شخص مبتلا به خون نخورد، باد به حرف نمىآید. در هنگامى که رقص و پایکوبى با ریتمهاى مخصوص و موزون شروع مىشود، شخص مبتلا با حرکات موزون خود کمکم از حالت عادى خارج شده و از خودبىخود مىشود و در حالتى شبیه خلسه فرو مىرود. در این حالت، فرد مبتلا به زبان هندى و عربى یا سواحلى صحبت مىکند (این افراد ظاهراً در حالت عادى هرگز نمىتوانند به زبان هندى یا عربى یا سواحلى صحبت کنند). وزن و آهنگ و ریتم موسیقى در مجلس نقش اساسى برعهده دارد. شخص مبتلا حال خود را نمىفهمد. در این میان، تنها باباى زار مىتواند با وى حرف بزند. او از زار مىپرسد که اهل کجاست و اسمش چیست؟ و براى چه این مرد یا زن را اسیر کرده است؟ زار به زبان خودش (هندى، عربى یا سواحلى) جواب مىدهد! آنگاه باباى زار مىپرسد، براى این که زار مرکب خود (شخص مبتلا) را رها کند چه مىخواهد و ... مراسم زار، گاهى چندین شبانهروز به طول مىانجامد و شخص زارى بعد از خلاص شدن، براى همیشه در جرگهٔ اهل هوا در مىآید و به زارى معروف مىشود و همیشه باید لباس تمیز و سفید بپوشد و خود را مرتب بشوید و معطر کند، لب به مِى نزند و هیچ کار خلافى نکند وگرنه زار دوباره آزارش مىدهد. این مراسم دیرزمانى است که در سواحل و جزایر هرمزگان برگزار مىشود و در گذشته بسیار مفصلتر از امروز اجرا مىشده است.
نوروز صیاد
نوروز صیادان جشنی کهن در میان ساحل نشینان جنوب است که هرساله در روستای سلخ جزیره قشم برگزار می شود و اهالی بسیاری از ساکنان ایران را به آنجا می کشاند.
سرزمین ایران با توجه به گوناگونی زیستگاههایش رسومات واعیاد زیادی را به خود دیده شاید جشن نوروز صیادان یکی از زیباترین مراسمات ایران زمین باشد که ساکنان دریا آن را هنوز ارج می نهند و شکرگزار نعمت عظیم الهی هستند.
اهالی روستای سلخ جزیره قشم در روز نوروز صیادان که هرساله در 29 تیر ماه برگزار می شود هرگونه صید را تعطیل می کنند و به جشن و پایکوبی همراه با شنا و آب تنی در کنار ساحل می گذرانند. این روز برای خود آداب و رسوماتی دارد که در چند سال پیش تمامی اهالی ساحل نشینان خلیج فارس آن را اجرا می کردند اما امروزه تنها سلخیها هستند که در 100 کیلومتری جنوب قشم به این رسم کهن وفادار ماندهاند.
مردم این روستا بر این باورند که نوروز صیاد روز زاد و ولد ماهیان و باروری دریاست به همین خاطر در آن هیچ لنچ و قایقی به دریا نمی رود و اگر برود از تور و قلاب خبری نیست.
آغاز سرخ نوروز صیادان
آغاز روز نوروز از برآمدن خورشید شروع و تا پایان شب ادامه دارد. برای شروع این مراسم اهالی روستا گوسفندان خود را از آغل بیرون آورده و با خاک سرخ یا به زبان محلی (گلک) به پیشانی دامهای خود می زنند. این خاک از جزیره هرمز آورده شده که برای اهالی جنوب مصارف زیادی دارد. این لکه سرخ نشان از شروع مراسم دارد و آنها بر این باورند که مالیدن گلک روی پیشانی حیوانات دامها را از بیماری نگه می دارد و مالیدن آن بر روی درختها و نخلها باعث می شود تا محصول بهتر و خرمای شیرینتری بدهد.
این گلک مالی تنها برای دامها و درختان نیست بلکه این رسم به خانهها هم کشیده می شود، سلخیها درهای خانههای خود را با خاک سرخ نقاشی می کنند. البته اغلب آن با همان گلک کلمه یا الله را به باور اینکه رزق و روزی حلال پا به خانهشان بگذارد می نویسند.
گلک مالی مرحله دیگری هم دارد که به آن "لوین خوانی" می گویند و به نوعی نوروزخوانی سلخیها است که به وسیله یکی از اهالی پیر روستا انجام می شود. بچههای روستا گوسفندها و بره ها را گوشه خانه جمع می کنند تا لوین خوان با لهجه سلخی دعایش را بخواند و به حیوانات خانگی و درختها فوت کند، با رفتن پیرمرد مرحله بعدی شروع می شود.
تن به آب زدن به نیت سلامتی
سلخیها بر این باورند که همه آبهای معدنی دنیا سرانجام به دریا می ریزد و برای همین باید تن به آب زد تا بیماری از بدن دور شود و تا نوروز آینده در سلامت ماند. در این مرحله همگی مشغول آبتنی و شادی و سرور در دریا می شوند. در این روز پیرزنان نان دریایی می پزند. برخلاف تمام ایرانیان که در شب نوروز ماهی می خورند اهالی این روستا در این روز که موسوم به نوروز صیادان است ماهی و خوراک دریایی نمی خورند. یکی از خوردنیهای این روز نان محلی است که در آرد آن از ماهی پودر شده استفاده و رویش گلک مالیده اند.
در نزدیکی ظهر روستانشینان خلیج فارس برای خواندن نماز و استراحت ساحل را به سوی خانه ترک می کنند. آنها ساعتی زیر بادگیری می آسایند و بعد از نماز عصر به ساحل می آیند و جشن می گیرند و در آخر شب برای دید و بازدید نوروزی به خانه یکدیگر می روند.
گاه شماری صیادی و نوروز
سلخیها می گویند درست یک ماه بعد از نوروز صیاد، ستاره سهیل در آسمان دریای فارس می دمد، از شب رویت سهیل، آب چاهها خنک می شوند و نسیمی خنک به ساحل می وزد برای همین در نوروز صیاد کمر گرما می شکند. نوروز خورشیدی آغاز بهار است اما نوروز صیاد آخر تیرماه، دریانوردان تغییر فصلها را با تغییر احوالات دریا، می سنجند بر این اساس سال صیادی از اول مرداد آغاز می شود و چهار فصل آن به ترتیب: گرما، شهری ماه، زمستان و جوزا هستند.
گرما با اولین فصل سال دریایی 65 روز طول می کشد و براساس این گاهشماری اقلیمی سه فصل دیگر صد روز طول می کشد. فصل بعدی که شهری ماه است بیش از سه ماه خورشیدی طول می کشد و تا بادهای پاییزی ادامه دارد. زمستان نام فصل سوم است که تا هفته سوم فروردین طول می کشد و جوزا که فصل آخر به حساب می آید و این فصل که تمام شد نوروز به سر می رسد و ساحل نشینان زمان صید و گشت زنی را از روی این تقویم تعیین می کنند.
نزدیک بعد از ظهر زمانی که آفتاب کم کم فرو می نشیند جشن و پایکوبی اصلی شروع می شود. در این زمان روستا پر از رفت و آمد می شود، همگی لباس نو به تن کرده و لبخند به لب به کنار ساحل می آیند طبلهای چوبی طناب پیچ زیر سایه بان و پیرمرد ها با چوب خیزران دو دست نشسته کنارشان مدام زمزمه می کنند. نوازندگان با لباسهای سفید و نو ایستاده اند، جوانان با اجازه بزرگترها جشن را شروع می کنند در این زمان است که صدای موسیقی اصیل بندری از بلندگوی ساحل پخش می شود و با جمع شدن بزرگترها جشن آغاز می شود.
مردان سفید پوش که همگی لباس دش داشه به تن دارند به صف می شوند و با چوبهای کوتاه دهل می زنند. تا نمایش موسیقیایی "رزیف" که اولین آداب نمایشی این مراسم است آغاز شود. چند دهل نواز در وسط می ایستند و در دو طرف در یک صف گروه هم آوایان و هم سرایان همه با جامه سفید دست در دست هم کنار یکدیگر آواز شادی را زمزمه می کنند، صف به همراه نوازندگان به جلو و عقب حرکت می کنند.
گروهی شعری می خوانند و دیگران پاسخ می دهند اشعار رزیف به شکل سئوال و جواب یا مناظره ای است یا زبانهای مختلف از جمله فارسی با گویش بندری، سواحیلی و عربی است. مضمون این اشعار گاه داستان تلخ و شیرین یک ساله دریانوردی یک لنچ از ابتدا تا انتهای سفر است که در سه شکل مجزا به نامهای "ازوا"، "حربی" و "لیوا" اجرا می شود.
ازوا مخصوص شادی ها است و آن را موقع بالا کشیدن تورهای پر ماهی بر روی لنچ می خوانند. حربی زمانی اجرا می شود که دریانوردان از دریای طوفانی جان سالم به در برده و از جنگ با دریا بیرون آمده اند.
هنوز در بعضی از کشورهای عربی و جزیره لارک هنگام اجرای موسیقی حربی شمشیر در دست می گیرند و آن را نماد جنگ آوری می دانند اما در بیشتر شهرهای جنوبی ایران و سواحل قشم خیزران را به جای عصا در دست می گیرند که نمادی از خرد و پختگی به حساب می آید.
لیوا بخش سوم رزیف هم در اصل یکی از بازیهای مشهور مردم جنوب بوده که روی ساحل و کنار لنچ ها اجرا می شده است. در قدیم ناخدا و جاشوهای لنچهای بادبانی بازرگانی و صیادی در حین سفر و کار هماهنگ و هم صدا ترانه هایی را زمزمه می کردند. در سفرها این ترانهها به سرزمینهای مقصد راه می یافت و زبانزد می شد. این شد که این مراسم در سواحل جنوبی فراگیر شد.
معمولا برای هر سفر دریایی با لنچهای بادبانی گروهی رزیف خوان استخدام می کردند که ملوان و جاشو هم بودند. آنها کارشان را از لحظه کشیدن لنگر(پادره) شروع می کردند و به محض دیدن خشکی بر روی عرشه رزیف خوانی را از سر می گرفتند. رزیف موسیقی کار و سفر ایرانیان قدیم در گستره تنگه هرمز است که چون همراه فرهنگ ایرانی به سواحل جنوبی دریا هم راه یافته، بعضی به اشتباه آن را عربی می دانند.
آوزخوانی ادامه می یابد تا زمانی که دوسیاه پوش که صورتشان را با لیف نخل خرما پوشاندهاند با کلاهی از خرما وارد می شوند، این نشان از شروع مرحله تازهای از مراسم است
مراسم شوشی
سیاهپوشان ابتدا مات و مبهوت و بی خبر میان مردم میچرخند انگار که از ساز و دهل خوششان نمیآید ناگهان جیغ کشان به مردم حمله ور میشوند با دو شاخه برگ نخل همراه با زدن مردم، می کوشند ساز و دهل را جمع کنند، اما جمعیت گریزان همچنان دهل می نوازند. هرکس پا تند نکند ضرب شاخه های نخل را نوازش می کند حتی اگر نوازنده باشد جماعت با ساز و آوازشان پا به فرار می گذارند. مردمان سفید پوش از سیاه پوشان ضربه می خورند اما دست از شادی و خنده بر نمی دارند. سلخیها می گویند اینها شوشیاند واز پشت کوه آمده اند آنها از سرو صدای جشن بیدار شده اند و آمده اند ببینند چه شده است. البته این قضیه به بازیگران نمایش اشاره دارد و سیاه پوشان از بچه های محله های سلخند نه پشت کوه شوشیها بازیگران نمایشی سنتی به همین نامند که فقط آن را در جنوب ایران می توان دید و نمونهای نادر از تئاتر میدانی است که جایش در تاریخچه نمایش ایران خالی مانده است. مراسمی که جوانان در جامه پیران در جنوب جزیره ظاهر می شوند و جلوی شادی و ساز و دهل را می گیرند، معمولا موسیقی پیش درآمد شوشیها با نی جفتی و دهل اجرا می شود.
کم کم سر و کله نقشهای بعدی این مراسم پیدا می شود شتری کوچک با ساربان که از پشت جمعیت می آید خود را به ساحل می رساند و بی اعتنا به مرم و شوشی ها به سمت دریا می رود. شوشی ها به ن حمله نمی کنند انگار شتر هم به آب نیاز دارد.
پشت سر کاروان دونفره که هم شتر و هم ساربانش از جوانان روستا هستند نقش شتر را دو مرد با هم بازی می کنند. جلویی سروگردن حیوان را گرفته و عقبی پاها را روی شانه هایشان تختهای گذاشته اندتا اندام شتر واقعی به نظر برسد.
سر و کله یک مرغ دریایی پیدا می شود او هم منقار بلندش را باز و بسته می کند و بسوی ساحل می رود. سیاه پوشان، شتر و ساربان پسر و مرغ کاکایی اعضای نمایش هستند.آرام کردن شوشیها یکی از بخشهای لازم این مراسم است که معمولا توسط یکی از بزرگان مراسم انجام میشود.
در اندک اسنادی که در دست است روستای سلخ خاستگاه اصلی شوشی است. بعضی میگویند شوشی کلمه ای است با ریشه عربی به معنی مشوش کردن و بعضی دیگر میگویند، کلمه شوشی از ((شواش)) یا ((شاباش)) عروسی میآید. اما تمام اینها بیشتر ریشه یابیهای عامیانه نام این نمایش به نظر می رسند.
پس از هجوم نیم ساعتی با مردم گفتگو می کنند و آخر کار همراه ساربان و مرغ دریایی به دریا میروند تا آنها هم از بیماری دور شوند.
پایان نوروز
با تاریک شدن هوا مراسم نوروز به سر میرسد. جمعیت ساحل را به سمت روستا ترک می کنند تا چند ساعت بعد دید و بازدیدها شروع شود و فردا روز تازهای برای کار و صید باشد.
مراسم نوروز صیادان دیگر در روستا ها وشهرهای ساحلی خلیج فارس اجرا نمیشود. شاید دیگر صیادان روز باروری ماهیان را که خیر و برکت زندگیشان است فراموش کردهاند و یادشان نمانده که این جشن شکرانه دریا و نعمتهایش است.